دل، سرچشمه حکمت و گوش، آبگیر آناست . [امام علی علیه السلام]
مقالات
توحید افعالی
شنبه 89 آبان 15 , ساعت 7:36 صبح  

عنوان تحقیق : توحید افعالی
تهیه کننده : فاطمه نقابی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه : هدف از طرح مسئله
  هیچ چیز جز عقیده ی بخدا سوز درون و تشنگی روح ما را فرو نمی نشاند . اسلام آیین توحید و یکتاپرستی است و در میان تعالیم اسلامی ، توحید از جایگاه بلندی برخوردار است . قرآن به مثابه منشور جاوید اسلام ، در آیات بسیاری به مسأله توحید و ابعاد گوناگون آن پرداخته است . در اهمیت توحید همین بس که ایمان به آن ، در کنار تصدیق پیامبری حضرت محمد (ص) ، اولین شرط تشرف انسان به آیین حیات بخش اسلام و ورود به آستانه سعادت و رستگاری است . خداوند رابه یکتایی شناختن و تنها او را پرستیدن ، نه تنها در قلمرو عقاید اسلامی ، که در دیگر حوزه های تعالیم اسلامی ، مانند اخلاق و احکام ، نقشی اساسی دارد . شالوده نظام اخلاقی اسلام بر اصل توحید استوار است و بسیاری از احکام و آداب دینی ، از روح توحیدی اسلام سرچشمه می گیرد . توحید حیات آدمی را چه در ساحت اندیشه و اعتقاد و چه در حوزه کردار و عمل دگرگون می سازد و به آن رنگ و بوی خاصی می بخشد . تفاوت انسان موحد و مشرک به قدری عمیق و گسترده است که به هیچ وجه نمی توان آن را نادیده انگاشت . کوتاه سخن آن که توحید ریشه درخت اسلام است و دیگر تعالیم اعتقادی ، اخلاقی و عملی ، شاخ و برگ و میوه های آنند .
توحید در دیگر ادیان الهی
   به گواهی آیت قرآنی و مدارک تاریخی ، دعوت به توحید از مختصات آیین اسلام نیست ؛ بلکه همه پیامبران الهی مردم را به سوی یکتاپرستی فرا می خوانده ، همه ادیان الهی ، ادیانی توحیدی بودند . قرآن آشکارا این حقیقت تاریخی را بیان کرده است :
وَ ما أرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ اِلّا نُوحی الَیهِ أنَّهُ لا الهَ الَّآ انَا فَاعبُدُونِ . ( انبیاء : 25 )
وما هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر آن که به او وحی کردیم که : خدایی جز من نیست ، پس تنها مرابپرستید .
   اساساً نبرد اصلی پیامبران با مخالفان خود بر سر توحید بوده و از این رو همواره بخش عمده ای از مخالفان را مشرکان و بت پرستان تشکیل می داده اند . برای مثال ، علت اصلی دشمنی نمرودیان با ابراهیم (ع) ، دعوت این پیامبر بزرگ به توحید بوده است .
عمق و ژرفای آموزه توحید در اسلام
   پیش تر اشاره کردیم که اصل توحید و یکتاپرستی از ویژگی های اسلام نیست ؛ بلکه تمام پیامبران الهی مردم را به آن فراخوانده اند . با این حال نباید گمان کرد که اسلام در ارائه تعالیم توحیدی خود ، همان تعالیم پیامبران پیشین را بی هیچ تفاوتی تکرار کرده است . هرچند اسلام در اصل دعوت به توحید با ادیان آسمانی قبلی همسان است ، آموزه های توحیدی اسلام که در قرآن و روایات معصومان(ع) تبلور یافته است ، عمق و غنای بی سابقه ای دارد . به دیگر سخن ، تعالیم اسلام در زمینه توحید به گونه ای است که هم برای عموم مردم راه گشا ، درس آموز و سودمند است و هم ذهن کنجکاو و جست و جوگر متکلمان و فیلسوفان و دل و جان مشتاق عارفان را سیراب می کند . عمق این تعالیم تا بدان جاست که پس از گذشت قرن ها ، تنها بخشی از معارف توحیدی اسلام به چنگ ما درآمده است . البته از اسلام نمی توان انتظاری جز این داشت ؛ چرا که براساس اصل « خاتمیت » ، این دین تمام نیازهای اساسی انسان را در حوزه های گوناگون اندیشه و عمل ، برای همیشه پاسخ گفته است .
معنای لغوی « توحید »
   پیش از ادامه بحث ، شایسته است توضیحی کوتاه درباره معنای لغوی واژه « توحید » داده شود . در زبان عربی « توحید » مصدر باب « تفعیل » و از ریشه « وَحَدَ » است . یکی از معانی باب تفعیل ، « کسی یا چیزی را دارای وصفی دانستن » است . برای مثال ، « تعظیم » به معنای بزرگ دانستن ( کسی یا چیزی ) و « تکفیر » به معنای کافر شمردن ( شخصی ) است . بر این اساس ، توحید به معنای « یکی دانستن و یکتا شمردن » به کار می رود . 1
توحید نظری و عملی
   همان گونه که قبلاً اشاره شد ، توحید گستره وسیعی دارد و در دو ساحت اندیشه و عمل راه می یابد . بر این اساس ، می توان در آغاز توحید را به دو بخش تقسیم کرد : الف ) توحید نظری ؛ ب ) توحید عملی .
   مقصود ما از « توحید نظری » آن است که انسان در اندیشه خود ، به وحدانیت و یکتایی شأنی از شوون خداوند اعتقاد داشته باشد . به دیگر سخن ، توحید نظری عبارت است از اعتقاد قطعی به یکتایی در ذات و صفات و افعال . بدیهی است که اگر این اعتقاد در اعماق قلب آدمی ریشه دوانّد ، به اعمال و رفتار او صبغه خاصی می بخشد و به تعبیری ، کردار او نیز توحیدی یا موحّدانه می گردد . در این مرحله ، به حوزه « توحید عملی » وارد می شویم . بنابراین ، مقصود از توحید عملی ، رفتار موحّدانه است ؛ یعنی آدمی در برخورد با خداوند متعال به گونه ای عمل کند که مقتضای اعتقاد و اندیشه
توحیدی اوست . برای نمونه ، « توحید در عبادت » یکی از اقسام توحید عملی است . در این جا سخن از اعتقاد خاصی در میان نیست ؛ بلکه توحید در عبادت بدین معناست که انسان ، عمل خاصی مانند عبادت و پرستش را بر اساس اعتقادات
1. لازم به ذکر است که در برخی موارد ، توحید به معنای « وحدانیت خداوند » به کار می رود نه « اعتقاد به وحدانیت خداوند » .
توحیدی خود و هماهنگ با آنها انجام دهد ؛ یعنی تنها خداوند یکتا را بپرستد و سر به آستان او بساید و از پرستش معبودهای دیگر خودداری ورزد .1
معنای اصطلاحی « توحید »
   اکنون نوبت آن است که معنای اصطلاحی « توحید » را در علم کلام بیان کنیم . اما ارائه تعریف جامعی از توحید که شامل همه اقسام آن گردد ، بسیار دشوار است . همان گونه که دیدیم ، توحید را می توان به دو بخش کلی « توحید نظری » و « توحید عملی » تقسیم کرد و همان گونه که خواهیم دید ، در هریک از این دو بخش با اقسام فرعی گوناگونی رو به رو هستیم . بنابراین ، حداکثر کاری که در این مرحله می توان انجام داد ، ارائه تعریفی اجمالی است . برای این منظور می توان گفت : توحید عبارت است از اعتقاد قطعی به وحدانیت و یکتایی خداوند در ذات ، صفات و افعال خویش و عمل کردن براساس این اعتقاد .
دو معنای توحید
   توجه به این نکته لازم است که در مباحث اعتقادی ، گاه توحید در معنایی عام تر از معنای مصطلحی که بدان اشاره کردیم ، به کار می رود . توحید ، در این معنای عام ، شامل همه مباحث مربوط به خداشناسی ، از جمله دلایل و براهین اثبات خدا و مباحث مربوط به اوصاف الهی می گردد . یکی از متکلمان مسلمان ، معنای خاص و عام توحید را چنین بیان می کند :
بدان که حقیقت توحید ، اعتقاد جازم ثابت واقع است به عدم شریک واجب در الوهیت و خواص آن از اسماو صفات . . .
و اما مرا از توحید در این مقام که اول اصول خمسه است ، معرفت ا... است به ذات و صفات . و تسمیه این معرفت به « توحید » ، از قبیل تسمیه کل به اسم جزء اشرف و افضل اجزاست . 2
   همان گونه که ملاحظه می شود ، در عبارت بالا ابتدا به معنای خاص توحید اشاره شده است که با یگانگی خداوند و نفی شریک ارتباط دارد ؛ سپس ، سخن از معنای عام توحید به میان آمده است که در این معنا ، توحید شامل بحث های
1. علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان در بیان توحید عملی عبارتی دارد که ترجمه فارسی آن چنین است : « توحید عملی آن است که اعمال نیک را ، مانند احسان ، برای کسب رضای الهی و دریافت پاداش اخروی ، و نه از روی پیروی از هوا و هوس و شرک بستن به خداوند انجام دهد »
2. خواجگی شیرازی ، محمد بن احمد ، النظامیه فی مذهب الامامیه ، ص 77 .
مربوط به اثبات وجود خدا و نیز بحث از اوصاف الهی می گردد . افزون بر این ، دو نکته دیگر از عبارت یاد شده قابل استفاده است :
   الف ) مقصود از توحید ، آن گاه که به عنوان یکی از اصول پنج گانه اعتقادی ( در کنار نبوت و معاد و عدل و امامت ) قلمداد می شود ، همان معنای عام آن ( خداشناسی ) است .
   ب ) نام گذاری « خداشناسی» به « توحید » از باب نهادن نام برترین و شریف ترین جزء یک شیء بر آن شیء است . از آن جا که « توحید » به معنای یگانگی خداوند ، اساسی ترین و والاترین رکن خداشناسی اسلامی است ، این نام بر کل مباحث مربوط به شناخت خداوند نیز اطلاق می گردد .
   پس از روشن شدن دو معنای خاص و عام توحید ، شایسته است بر این نکته تأکید کنیم که در مباحث آینده ، هرجا سخن از توحید به میان می آوریم ، مقصود ما همان معنای خاص است . 
توحید در قرآن و سنت
   از بحث های گذشته روشن شد که توحید ، رکن رکین آیین اسلام است و افزون بر حوزه خداشناسی ، در اخلاقیّات و شریعت اسلامی نیز نقش مهمی ایفا می کند ؛ بنابراین ، طبیعی است که در قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) و جانشینان معصوم او ، به مثابه مجموعه تعالیم الهی اسلام ، اهمیت فراوانی به این رکن اساسی داده شود . البته مباحث توحیدی قرآن و روایات چندان گسترده و وسیع است که حتی مروری کوتاه بر آن نیز نیازمند نگارش مکتوبی طولانی است ؛
اهمیت توحید در اسلام و دیگر ادیان آسمانی
   همان گونه که اشاره شد ، آموزه توحید اختصاصی به اسلام ندارد ؛ بلکه همه پیامبران الهی منادیان توحید بوده اند :
وَ ما أرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُلٍ الاّ نُوحی الَیهِ أنَّهُ لا الهَ الاّ انّا فَاعبُدُونِ . ( انبیاء : 25 )
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این که به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست ؛ پس مرا بپرستید .
   براساس این آیه ، توحید سرلوحه تعالیم الهی همه پیامبران است . همچنین در سوره نحل می خوانیم :
وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً أنِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ .( نحل : 36 )
و در حقیقت ، در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [ تا بگوید : ] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید .
امیرمومنان ، علی ( ع) نیز در مقام بیان فلسفه بعثت پیامبران می فرماید :
لَمّا بَدَّلَ أکثرُ خَلقِه عَهدَ اللّهِ الیهم فجَهِلوا حقَّه و اتَّخَذوا الاندادَ معهُ ... فبَعَثَ فیهم رُسُلَه و واتَرَ أنبیائَه لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ .
هنگامی که اکثر آفریدگان ( مردم ) پیمان خدا با ایشان را تغییر دادند ، پس حق او را نشناختند و با او شریکانی گرفتند ... خداوند در میان آنان فرستادگانش را برانگیخت تا حق میثاق فطرت را ادا کنند .
سخنان امام ( ع) حاکی از آن است که در دوران های اولیه تاریخ بشر ، اکثر انسان ها پیمانی را که خدا با آنها بسته بود ، شکستند و با نادیده انگاشتن مقام الوهی ، به شرک روی آوردند ؛ از این رو خداوند پیامبران خویش را مبعوث کرد تا به آنان پیمان فطری خود را بر یکتاپرستی یادآور شوند و آنان را از دام شرک رهانیده ، به مأمن توحید رهنمون سازند .
   قرآن نیز به عنوان آخرین کتاب آسمانی ، تأکید بلیغی بر توحید دارد . شعار توحید با تعابیر گوناگونی همچون :  « لا الهَ الاّ اللّهُ »1 و « لا الهَ الاّ هُوَ »2، « لا الهَ الاّ أنَا »3، « لا الهَ الاّ أنتَ »4، « و الهُکُم الهٌ واحِدٌ »5، « ما مِن الهٍ الاّ اللّهُ »6، « ما مِن الهٍ الاّ الهٌ واحِدٌ »7، « ما لَکُم مِن الهٍ غَیرُهُ »8 و . . . ده ها بار در قرآن تکرار شده است .
   پیامبر اسلام (ص) نیز به فرمان الهی اعلام می کند که سرلوحه رسالت او دعوت به توحید است :
قُل انَّما اُمِرتُ أن أعبُدَ اللّهَ وَ لا اُشرِکَ بِه الَیهِ أدعُوا وَ الَیهِ مَآبِ . ( رعد : 36 )
بگو جز این نیست که من مأمورم خدا رابپرستم وبه او شرک نورزم . به سوی او دعوت می کنم و بازگشتم به سوی اوست .
قُل انَّما یُحی الَیَِّ أنَّما الهُکُم الهٌ واحِدٌ فَهَل أنتُم مُسلِمُونَ . ( انبیاء : 108 )
بگو جز این نیست که به من وحی می شود که خدای شما خدای یگانه است . پس آیا تسلیم [ حق ] می شوید ؟
پیامبران پیشین نیز چنین رسالتی را بر دوش داشتند . برای مثال ، قرآن رسالت نوح (ع) را چنین معرفی می کند :
وَ لَقَد أرسَلنا نُحاً الی قَومِه انّی لَکُم نَذیرٌ مُبینٌ *
أن لا تَعبُدُوا الاَّ اللّهَ انّی أخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومٍ ألیمٍ . ( هود : 25 و 26 )

1. برای مثال در صافات : 37 و محمد : 47 .
2. هیچ خدایی جز او نیست . بقره : 163 و ...
3. هیچ خدایی جز من نیست . نحل : 2 و انبیاء : 25 .
4. هیچ خدایی جز تو نیست . انبیاء : 87 .
5. و خدای شما خدای یکتایی است . بقره : 163 .
6. هیچ خدایی جز ا... نیست . آل عمران : 62 و ص: 65 .
7. نیست خدایی مگر خدای یکتا . مائده : 73 .
8. غیر از او خدایی برای شما نیست . اعراف : 59 و 65 و 73 و 85 و هود : 50 و 61 و 84 .
توحید افعالی
   در نگرش توحیدی اسلام ، تنها مؤثر حقیقی و مستقل در عالم ، ذات مقدس خداوند است و جز او ، هیچ موجود دیگری فاعلیت تام و مستقل ندارد و این همان گوهر توحید افعالی است . در این دیدگاه ، نه تنها خداوند در انجام افعالی مانند آفریدن ( خلق ) ، روزی دادن ( رزق ) و . . . مستقل و از یاری و مشارکت دیگران بی نیاز است ، بلکه هیچ موجودی غیر از او نیست که در افعال خود مستقل باشد و فاعلیتش در سایه فاعلیت خداوند صورت نپذیرد . بنابراین ، توحید افعالی عبارت است از تعنقاد به دو اصل زیر :
   الف ) خداوند در انجام افعال خود یکتاست و هیچ گونه شریک و یاوری ندارد ؛ بلکه اساساً وجود شریک برای او ( در انجام افعال ) محال است .
   ب ) هیچ موجودی غیر از خداوند ، در فعل خود مستقل نیست و هیچ فعلی در عالم واقع نمی شود مگر آن که با اراده و خواست او باشد .
   به این ترتیب حاصل توحید افعالی آن است که هر چه در عالم واقع می شود ، فعل خداست و این ، همان معنایی است که عبارت معروف « لا حَولَ و لا قَوّةَ الاّ بِا... العَلّی العّظیم » بیانگر آن است .
نقش توحید افعالی در جهان بینی
   همان گونه که ملاحظه شد ، گستره توحید افعالی تمام هستی را در می گیرد و تصویر خاصی از رابطه خدا با جهان ارائه می کند ؛ از این رو اعتقاد یا عدم اعتقاد به این اصل اعتقادی ، نقش عمده ای در ترسیم خطوط کلی جهان شناسی و جهان بینی انسان ایفا می کند .
   انسانی که توحید افعالی را باور دارد ، دست خدا را در همه امور گشاده می بیند و حاکمیت اراده و مشیت او را در همه جا با چشم دل نظاره می کند و او را از هیچ بخشی از بخش های هستی منعزل و جدا نمی داند . در نظر چنین شخصی ، تمام تحولات هستی ، از حرکات سماوی کهکشان های دور دست گرفته تا رفتار خردترین ذرات هسته ای ، همگی تحت سیطره اراده الهی و در حوزه فاعلیت او واقع می شود .
   ایمان به توحید افعالی ، افزون بر نقشی که در جهان نگری آدمی و در حوزه اندیشه و اعتقاد او دارد ، آثار شگرفی را در حوزه عمل و رفتار انسانی بر جای می گذارد که در بحث توحید عملی به آن خواهیم پرداخت . انسانی که از منظر توحید
افعالی نظاره گر خود و جهان پیرامون خود است ، همواره بر خداوند توکّل می کند و از او یاری می جوید و تحقق هیچ امری را در صورت تعلّق اراده او محال نمی یابد . او همواره خدا را می خواند و تنها به او امید دارد .
فاعلیت آفریده در سایه فاعلیت آفریدگار
توحید افعالی ، در معنای عمیق خود ، به این حقیقت باز می گردد که همه افعال ، فعل خدا و. همه آثار ، اثری از ذات مقدس الهی است . تأمل در این معنا ممکن است پرسش هایی را در ذهن برانگیزد ؛ از جمله این که با پذیرش توحید افعالی ، درباره فاعلیت سایر موجودات چه باید گفت ؟ ما هر روز شاهد این واقعیت هستیم که اشیای پیرامون ما منشأ ظهور افعال و آثار خاصی می شوند : آتش تولید حرارت می کند و آهن ربا قطعه ای آهن را به سوی خود می کشاند ؛ گیاه از مواد درون خاک تغذیه می کند و حیوان این سو و آن سو در جست و جوی غذا در حرکت است و سرانجام انسان منشأ ظهور افعال بسیار متنوع و گوناگونی می گردد . حال براساس چه معنایی می توان این افعال و آثار را به خدا نسبت داد ؟ آیا باید تأثیر این موجودات را درافعال و آثاری که از آنها ظاهر می شود ، یکسره انکار کرد ؟ یا راهی هست که بر طبق آن بتوان فاعلیت خالق را در کنار فاعلیت مخلوق نشاند ؟
   در پاسخ به چنین پرسش هایی معمولاً فیلسوفان و متکلمان اسلامی از طرح « فاعلیت طولی » بهره می گیرند . توضیح این که هرگاه دو یا چندشیء در وقوع فعلی مؤثر باشند . نسبت بین فاعلیت آنها از دو حال خارج نیست :
1. فاعلیت عرضی : گاه چند فاعل در انجام کاری مشارکت می کنند ، به گونه ای که رابطه آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر ، همسان و مشابه یکدیگر است . برای مثال ، گاهی چند نفر با کمک یکدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند . در این صورت ، فاعلیت فاعل های متعدد ، فاعلیتی عرضی است .
2. فاعلیت طولی : این فاعلیت در جایی است که چند شیء در انجام فعلی تأثیر دارند ، امّا تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است . در این موارد می توان « فاعل مباشر » را از « فاعل بالتسبیب » باز شناخت : فاعل مباشر ، مستقیماً در انجام فعل مؤثر است ، ولی فاعلیت آن می تواند معلول و مسبَّب فاعل دیگری باشد که آن را « فاعل بالتسبیب » می گویند .
   با توجه به اقسام دوگانه فاعلیت ، روشن می شود که فاعلیت خداوند در مقایسه با فاعلیت مخلوقاتش ؛ فاعلیتی طولی است . برای مثال ، وقتی شخصی می نشیند یا راه می رود ، او فاعل مباشر نشستن یا راه رفتن است ؛ ولی چنین نیست که فعل او یکسره از حوزه اراده خداوند خارج باشد ؛ بلکه اراده الهی به این تعلق گرفته است که فعل مزبور از سوی آن شخص انجام پذیرد ؛ به گونه ای که اگر اراده خدا در کار نباشد ، فعلی صورت نمی پذیرد .
   هرچند توجه به تفاوت فاعلیت عرضی و طولی فهم توحید افعالی را تا حدی آسان می کند ، حق آن است که دریافت عمیق حقیقت توحید افعالی چندان ساده نیست . در این جا تلاش شده است که با ذکر مثال ها و نمونه هایی از فاعلیت طولی ، زمینه فهم عمیق تر این اصل اعتقادی فراهم شود . البته از آن جا که این نمونه ها مربوط به عالم ممکنات است . بالطبع دقیقاً نمی تواند حقیقت فاعلیت خداوند و تأثیر او را در جهان هستی آشکار سازد . با این حال ، توجه به این نمونه ها اگر بالتفاوت به تفاوت ها همراه باشد ، می تواند ذهن انسان را به درک آن حقیقت نزدیک سازد .
   یکی از این نمونه ها ، رابطه نفس با اعضای بدن اوست . برای مثال ، اگر فعل « نوشتن » را در نظر آوریم ، فاعل مباشر آن ، دست ماست . اما روشن است که دست ما فاعل مستقل نبوده ، بلکه فاعلیت آن وابسته به نفس ما و در طول فاعلیت آن است . به این ترتیب ، از یک سو می توان فعل نوشتن را به دست ، به عنوان مباشر انتساب داد و از سوی دیگر ، می توان آن را معلول نفس انسان ، که از آن به « من » تعبیر می کنیم ، دانست ؛ زیرا این نفس ماست که با تصمیم و اراده خویش ، دست را به حرکت در آورده و به واسطه آن قلم را بر کاغذ جاری ساخته است .
   فاعلیت خداوند و فاعلیت مخلوقات ، رابطه ای مشابه رابطه نفس با قوای نفسانی و اعضا و جوارح بدن انسان دارد . اثری از مخلوقی سر می زند و از این جهت به او مستند است ؛ ولی این اِسناد مانع آن نیست که در مرتبه ای بالاتر ، اثر مزبور به خداوند مستند گردد .1
   از آنچه گذشت روشن می شود که اولاً بین انحصار فاعلیت استقلالی در خداوند و استناد برخی افعال به فاعل غیر الهی ناسازگاری نیست ؛ ثانیاً بدون ارتکاب تناقض ، می توان فعل واحدی را هم به خداوند و هم به مخلوقات او نسبت داد . بر این اساس ، می توان آیاتی از قرآن را که فعل خاصی را به خداوند نسبت می دهند و آیاتی را دانست .
   که موجودی غیر از خداوند را به عنوان فاعل همان فعل معرفی می کنند ، سازگار با یکدیگر دانست .
نقش وسایط در تحقق افعال الهی
   پرسش دیگری که در این زمینه مطرح می شود ، آن است که اگر خداوند ، براساس آموزه توحید افعالی ، در افعال خود
1. البته نباید از تفاوت اساسی این مثال با بحث ما غافل ماند . در این مثال دست ، عضوی فاقد شعور و اراده است ؛ در حالی که در بحث ما ، انسان  موجودی ذی شعور و دارای اراده می باشد .
از هرگونه یاری و دخالت موجودات دیگر مستقل و بی نیاز است ، چـرا برخی افعال خود را با وساطت مخلوقات خود انجام می دهد ؟ برای مثال ، آفریدن یکی از افعال الهی به شمار می آید ؛ ولی برای آفرینش یک درخت ، دخالت امور متعددی مانند خورشید ، خاک ، آب ، هوا و . . . لازم است ، به گونه ای که بدون آنها هرگز درختی وجود نخواهد یافت .
   در پاسخ به پرسش بالا یادآور می شویم که افعال خداوند در دو حوزه یا به عبارتی در دو « عالم » واقع می شود :
1. عالم ماورای طبیعت : از آنجا که در این حوزه از ماده و مادیات خبری نیست ، تحقق افعال الهی متوقف بر فراهم آمدن شرایط و مقدمات خاصی نمی باشد و به صرف اراده خداوند ، فعل او محقق می شود . براین اساس ، خلق و آفرینش یک موجود مجرد ( غیر مادی ) منوط بر دخالت هیچ شیء دیگری نیست . گاه از این حوزه به « عالَم امر » تعبیر می شود .
2. سازو کار عالم طبیعت ، که گاه به آن « عالم خلق » ( در مقابل « عالَم امر » ) می گویند ، به دلیل حضور ماده و اشیای مادی در آن ، به کلی با جهان غیر مادی متفاوت است . از جمله تفاوتها آن است که جریان اراده الهی در عالم ماده ، معمولاً براساس نظام ویژه ای که بر این عالم حاکم است ، صورت می پذیرد . از ویژگی های این نظام آن است که شیء مادی ، بدون فراهم آمدن مقدمات خاصی موجود نگردد . البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که مقدمات مزبور ، در واقع در آماده سازی عالم مادی برای پذیرش فعل الهی مؤثرند و دخالتی در فاعلیت خداوند ندارند . به عبارت فنی تر ، فراهم بودن این مقدمات از آن جهت لازم است که موجب کامل شدن قابلیت شیء مادی می گردند و بدون آنها ، شیء قابلیت و شایستگی لازم را برای دریافت فیض الهی پیدا نمی کند .1
توحید افعالی و اختیار انسان
   یکی دیگر از پرسش های بسیار مهمی که در باب توحید افعالی طرح شده ، رابطه این اصل با اختیار انسان است . براساس توحید افعالی ، هر فعلی که در عالم صورت می گیرد ، به خداوند استناد دارد . بنابراین ، افعال موجودات مختار ، مانند انسان نیز باید به خداوند مستند باشد . حال این پرسش مطرح می شود که اگر فعل انسان فعل خداوند است ، آیا دیگر جایی برای اختیار باقی می ماند ؟
1. به تعبیر فیلسوفان ، در این موارد ، فاعلیت فاعل ( خداوند ) تام است ؛ ولی قابلیت قابل منوط بر تحقق شرایط خاصی است .
   این پرسش که در واقع به تبیین رابطه توحید افعالی با اختیار انسان باز می گردد ، از دیر زمان مطرح بوده است . عدم توفیق در فهم صحیح این رابطه ، به شکل گیری دو دیدگاه نادرست در میان متکلمان مسلمان دامن زده است : از یک سو ، اشاعره توحید افعالی را با اختیار انسان ناسازگار دانسته ، معتقدند که افعال آدمی مخلوق خداوند است و در وقوع آن ، اراده و اختیار انسان دخالتی ندارد و از سوی دیگر ، معتزلیان توحید افعالی را در حوزه افعال اختیاری انسان جاری ندانسته ، به این رأی گرویدند که خدا افعال مزبور را کاملاً به انسان وانهاده و هیچ گونه دخالت و تأثیری در آن ندارد . همان گونه که ملاحظه می شود ، دیدگاه اشهریان که اعتقاد به نوعی « جبر » است ، و نظر معتزلیان که قائل به « تفویض » شده اند ، هر دو ناشی از کژ فهمی رابطه فاعلیت خداوند با فاعلیت موجودات مختار است . ما این مسأله را به صورت گسترده در بحث « جبر و اختیار » بررسی خواهیم کرد و در این جا تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که متکلمان امامیه در سایه تعالیم بلند اهل بیت (ع) موفق شده اند که به طریقی معقول ، دو اصل « توحید افعالی » و « اختیار انسان » را در کنار هم بنشانند ؛ به گونه ای که نه حوزه توحید افعالی محدود گردد و نه سلب اختیار آدمی بینجامد .
دلیلی بر توحید افعالی
   پس از توضیح معنای توحید افعالی و پرداختن به پاره ای از پرسش هایی که در این زمینه مطرح است ، اکنون باید این قسم از توحید نظری را اثبات کنیم . به نظر می رسد که با دقت در اوصاف کمالی خداوند از یک سو و تأمل در رابطه عالم هستی با خدای خویش ، از سوی دیگر ، به راحتی می توان توحید افعالی را ثابت کرد . توحید در افعال ، در واقع به دو ادعا قابل بازگشت است :
1. محال است خداوند در انجام افعال خود ، شریک و همکاری داشته باشد .
2. هیچ یک از موجودات عالم ( ممکنات ) فاعل مستقل نیستند ؛ بلکه تمام افعال و آثار آنها ، در مرتبه ای بالاتر ، به خداوند مستند است .
   برای اثبات ادعای نخست ، توجه به اوصاف کمالی خداوند کافی است . در مباحث پیشین روشن شد که خدا ، واجب الوجود و کامل مطلق است و هیچ نقص و محدودیتی در ذات او راه ندارد . از سوی دیگر ، بدیهی است که فرض نیازمندی خدا ( در انجام افعال خود ) به موجودی دیگر ، با کمال مطلق او ناسازگار است ؛ زیرا عقل حکم می کند که موجودی که در افعال خود نیازمند غیر است ، در مقایسه با موجودی که هیچ نیازی ندارد ، ناقص است . بنابراین ، لازمه فرض مشارکت موجودی دیگر در تحقق افعال الهی ، مستلزم نقص و محدودیت ذات الهی است واین باکمال مطلق خداوند ناسازگار است .
   برای اثبات ادعای دوم نیز با توسل به رابطه ممکنات با ذات واجب الوجود می توان گفت :
   الف) همان گونه که قبلاً روشن شد ، خداوند عله العلل و سایر موجودات معلول او هستند .
  ب ) بر اساس معنای عمیق علیت ، آنچه وابسته به علت است ، تمام هستیِ معلول است و به عبارت دقیق تر ، معلول ، عین وابستگی به علت است .
   ج ) فعل یک موجود ، در واقع اثر وجودی آن و از توابع وجود آن است .
   با توجه به مقدمات بالا روشن می شود که ممکنات ، همان گونه که در اصل وجود خویش به واجب الوجود وابسته اند ، در افعال خود نیز استقلالی ندارند ؛ زیرا افعال آنها چیزی جز توابع و آثار ذات آنها نیست . نتیجه آن مه ممکنات همان گونه که در اصل وجود خویش از واجب الوجود بی نیاز نیستند ، در افعال و آثار خود نیز وابسته و غیر مستقلند .
مسئله دوم :
   پس پروردگار عالم علاوه بر توحید ذاتی و علاوه بر توحید صفاتی ، توحید افعالی هم دارد .
   معنای این حرف این نیست که اسباب عالم را ما منکر باشیم . نمیگوئیم پروردگار عالم جبراً و مستقیماً همه کارها را انجام می دهد . بلکه می گوئیم مشیت خدا روی اسباب و ابزار است اما این اسباب و ابزار تمام علت نیستند علت مستقل و علت تامه نیستند ، اینها شرائطند ، در حقیقت اینها معدات اند و زمینه را فراهم میسازند و همه اینها وقتیکه فراهم شدند و عنایت الهی هم با آن همراه شد عمل انجام می گیرد .
   پس عالم کلش و همه اش فعل و کار خداوند عالم است و ما هم بنده او هستیم و باید بسوی او برگردیم ، باید از او مدد بگیریم در همه چیز از او کمک بطلبیم و این درسی است که قرآن مقدس به ما یاد داده است که علی (ع) و رهبران اسلامی و فلاسفه و متفکرین اسلامی ما به ما یاد داده اند و چنین حالتی را نسبت به عالم داریم ، کل نظام عالم را فعل خدا میدانیم ، و انشاءا... در رابطه با حکمت خداوند و در رابطه با نظام احسن در عالم بحثها خواهیم داشت که در آنجا توضیح لازم داده خواهد شد .
   در اینجا این بعد قضیه را می خواهیم روشن بکنیم که ما از نظر تفکر و اندیشه فلسفی و از نظر درسهای اسلامی و قرآنی به این نتیجه رسیدیم که ابزار و علل عالم در عین اینکه تاثیر دارند اما غیر مستقلند ، محتاج و نیازمند به خداوند عالم و تنها علتی که غیر محتاج است و در فاعل بودنش مستقل است از هیچ جا مدد نمی گیرد ذات مقدس خداوند عالم است . قرآن در موارد گوناگون و با تعبیرات مختلف روی این حقیقت تکیه کرده است :
« وَّ تَوَکَّل عَلَی الحَیِّ الَّذی الیَمُوت »
توکل کن بر خدائی که حیاتش از خودش است و مرگ در او راه ندارد .
یعنی در انجام هر کاری باو متوکل باش و از او کمک بخواه .
« وَ لَم یَکُن لَّه کُفُواً اَحَد »
مثل و مانند ندارد و نه در ذات و نه در صفات و نه در فعل ، علاوه بر
این در موارد متعدد قرآن خدا را قیوم و مقوم عالم معرفی فرموده است .
« اَ... لااِلهَ اِلّا هُوَالحَیُّ القَیُّوم »
قیوم و نگهدارنده عالم است و عالم علاوه بر اینکه در اصل پیدایش نیاز به آن دارد در بقاء ، در فعل ، در انفال ، در همه چیز نیاز به آن عهود دازرد . عالم در عین اینکه خودش در رابطه با هم ، در نسبت با هم تاثیر دارند ، اما در نفسشان ، در تاثیرشان ، در همه چیزشان مدد را از عالم بالا می گیرند ، نظام عالم نظام مددگیری و احتیاج است و در عالم یک فاعل غنی و غیر محتاج داریم و آن ذات مقدس پروردگار عالم است ، بقیه فاعلهای عالم در عین اینکه فاعلند با این همه در فعلشان نیاز دارند .
نتیجه گیری :
   توحید در افعال به این معنی که ، خدای متعال پیوسته با ایجاد و ابداء اشتغال دارد ، زنده می کند و میمیراند و نظام جهان خلقت را میگرداند ، او در آفرینش و خلقت موجودات استقلال دارد و به کمک و یاری و راهنمایی و مشورت با کسی نیازمند نیست . دلیل این مطلب اینست که همکاری و شرکت بوجود نمی آید مگر میان دو موجود مشابه که یکدیگر را کمک و تقویت نمایند و کسی همردیف خود را در قدرت و توانایی دستیاری کند و اگر بنا باشد خدا در بعضی از کارها یا در همه ی کارهای کمک شده باشد ، ناچار باید خدای دیگری وجود داشته باشد که او را کمک نموده باشد ، چون ممکن نیست بگویم مخلوق و بندگان خدا را یاری کرده اند ، زیرا قدرت مخلوق هر قدر هم زیاد باشد ، از قدرت خالق کمتر است و کمک مخلوق به خاق معنی ندارد .
منابع و مآخذ
1- کلام اسلامی ، مولف : محمد سعیدی مهر (جلد دوم )
2- اصول عقاید / توحید ، مولف : استاد اسدا... بیات ، جلد دوم ، ناشر : انتشارات جهاد دانشگاهی صنعتی شریف . تاریخ دی ماه 1364 ، چاپ علامه طباطبائی.
3- توحید ( در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام ) مولف : استاد محمد تقی مصباح یزدی ، ناشر : انتشارات شفق . چاپ :چاپ اعتماد . تاریخ نشر : زمستان 67 .
4- رسائل توحیدی ، مولف : علامه سید محمدحسین طباطبائی . ترجمه علی شیروانی هرندی ، چاپ اول 1370 ، انتشارات الزهرا .
5- آشنایی با خدای جهان ، تألیف سید حسن شیرازی و احمد صادقی اروستانی . انتشارات جهان تهران در چاپخانه ای اسلام قم .


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 128 بازدید
بازدید دیروز: 241 بازدید
بازدید کل: 2852962 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [801]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]